فهم و نافهمی

آنان که به حق پرستی آگاه شدند

رفتند از این جهان و بس شاد شدند

افسوس که بسیار نفهمیده و گمراه شدند

کاری که نباید بکنند کرده گرفتار شدند

ای که خود بینی و چشم و نظرت تنگ شده

از چنین کار همه کار جهان لنگ شده

 

 

محمدرضا نکویی

بزرگی به خدا می برازد و بس

آن قدر باشد مقام حق رفیع

که ندارد هیچ کس از او خبر

آنکه خواهد بر وجودش پی برد

تا نبیند این جهان را کی برد

 

 

محمدرضا نکویی

بی توجهی

تو که از کشته ی خود بی خبری

در وقت درو حاصلی از آن نبری

این است نتیجه ی ندانم کاری

بیچارگی و اسیری غم خواری

هشدار فریب روباه مبلغ نخوری

این قوم نداند به جز از مکاری

هر گناهی که به آن دل بسته ای

از چنین افراد بوده تو به آن پیوسته ای

 

محمدرضا نکویی