-
شاعر
دوشنبه 8 مهرماه سال 1392 10:23
بسم الله الرحمان الرحیم به نام خدای بخشنده نیکوکار ره راست بخشندگی و نکوکاری است ز هر چه که گویی از آن بهتر است این منظومه منطقی .دینی و اخلاقی به رایگان تقدیم خوانندگان عزیز می شود و نویسنده حاضر است برای تزکیه اخلاقی و اتحاد و دوستی بین المللی به هرگونه پرسشی در موارد فوق پاسخ دهد. تلفن همراه : ۰۹۱۳۲۰۱۸۶۵۷ سایت های...
-
شرافت زن
دوشنبه 8 مهرماه سال 1392 10:21
زن نگـــــــو مـــــــرد آفرین روزگـــــــــار چون همه مردم به عالم مانده از او یــادگار او بود خــــالق به امر آن خدای لایزال هر که بد گوید به او گویم زبانش بوده لال آنکــــه گوید زن به عالم فــاسد است او نفهمیده خــــودش یک غـــافل است مرد زن در عـــالم هستی یکـــی گر نـــباشد این نـــباشد آن یکـــــی گـــر که...
-
راه راست
سهشنبه 8 فروردینماه سال 1391 22:56
ره راست بخشندگی و نکوکاری است ز هر چه که گویی از آن بهتر است ولی فحش و قتل و ستم ز هر چه که گویی از آن بدتر است جدال و دشمنی از دین جدایست نباید فکر کنی هرگز ز دین است ره ما وحدت است و حق شناسی ولی جور و ستم هست ناسپاسی به عمرت ره راست رو مکن کار زشت چو خواهی روی عاقبت در بهشت نکوکاری و بخشش از مومن است خطاکاری و فحش...
-
با کشیدن سیگار سلامتی و سرمایه خود را بر باد ندهید
سهشنبه 8 فروردینماه سال 1391 22:39
بکن ای نوجوان پند مراگوش مکن هرگز تو این نکته فراموش نکش سیگار که این زهری است بی نوش به عمرت می کنی سرمایه ات دود پس از چندی دهانت بو بگیرد به این کارت وجودت خو بگیرد از این اعمال بد بیمار گردی نفس تنگ و ز عمرت سیر گردی تمام عمر تو رفتست بر باد به هر دم می زنی در خانه فریاد به بستر افتی و گردی تو بیمار به اهل خانه ات...
-
زمان پیری
سهشنبه 8 فروردینماه سال 1391 22:25
خوشا پیری که در هنگام خوابش بود یک همدمی در رختخوابش بخوابد تا به صبح پهلوی یارش موفق بوده در انجام کارش سلامت بوده باشد جسم و جانش شکوفا بوده باشد کسب و کارش اگر باشد چنین نیک است بقایش وگر نبود چنین,بهتر مماتش محمدرضا نکویی
-
خدا ولی ندارد
سهشنبه 8 فروردینماه سال 1391 22:10
علی بوده است بنده ای از خدا کجا بوده است او ولی خدا ندانی که این اعتقادی بد است ز هر چه گویی زان بدتر است ولی جهان است پروردگار که مانده ز قرآن همین یادگار هر آنچه بگفتم ز دین بوده است همه گفته پیغمبرت بوده است ندانی اگر,رو تو قرآن بخوان مغانی آن آیه ها را بدان این مسلمانی نباشد نیست نیست این مسلمانی نباشد نیست نیست...
-
انتقادی
سهشنبه 8 فروردینماه سال 1391 21:58
از برای پول نباید گفت شعر گر که گفتی این نکردی کار خیر در چنین کاری نشاید مدح و تقلید از کسی نزد مردم گل جدا باشد ز هر خار و خسی محمدرضا نکویی
-
حقگویی 2
دوشنبه 7 فروردینماه سال 1391 14:16
جانب حق گیر و حق گو گر به حق تو مذعنی گر نکردی این چنین گویم که تو هم مذنبی نیست در دنیا مقدس جز حدا گر که باشد هست آن آب و هوا بعد از آن آتش و خاک است و زمین که گذاری هر دمی بر آن جبین محمدرضا نکویی
-
دانش جویی
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1391 23:25
بیا ای نوجوان وقت جوانی بیفزا دانش خود تا توانی که باشد در تمام عمر یارت چو آسان می کند پیوسته کارت محمدرضا نکویی
-
به یاد پروردگار
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1391 23:20
ذات ما دم از وجود حق زند گر نباشد کی وجودی دم زند عقل حق را می شناسد حق بگو گر که دیدی نیست حق هرگز نگو راه حق را دوست می دارند همه چون که در آن نیست شک و واهمه هر عمل دیدی که در آن ترس هست هاتفی گوید که آن کار بد است در میان جان و تن هرگز نباشد فاصله در جهان آخرت هرگز نباشد واسطه محمدرضا نکویی
-
نادیده گرفتن عقل
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1391 23:03
هر زمان کز عقل خود سر تافتی از برای خود جهنم ساختی آنکه نبود کیش و آئینش ز حق از همه کمتر شود حتی ز یق محمدرضا نکویی
-
خود خواهی
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1391 22:17
صد هزاران نوجوان در خون یکدیگر بغلطند از برای اینکه می خواهد یکی کشور بگیرد چرخ بازیگر اگر بازیگری از سر بگیرد آتشی روشن شود دامان قبصر هم بگیرد محمدرضا نکویی
-
خواندن برای یادگرفتن برای عمل کردن است
سهشنبه 28 تیرماه سال 1390 10:03
ای که گو یی من مسلمانم روز شب هم نماز میخوانم تو برو راه راست بجوی خلق و خویت به آب پاک بشوی بی خرد بوده ای و نادانی چون ره راست را نمی دانی دین به تو گفته است عمل بکنی غافلی گر عمل نکنی ره راست بخشندگی بگو کاری است ولی فحش و ظلم و ستم خود جفاکاری است عمل صالح است حاصل اسلام به همه گویم و کنم اعلام چون ره راست را...
-
خدمتی به مردم کن
سهشنبه 28 تیرماه سال 1390 10:00
گر کنی خدمتی به خلق حدا ز آتش آخرت شوی تو جدا ار نیازاری به دنیا هیچ کس بوده باشی تو به عمرت حق پرست دوستی با مردم دانا بکن تو به عمرت شیطنت هرگز مکن عمل هر کسی معرف اوست خرد و بی خرد نشانی از اوست عالم از جاهلی هویدایست زین دو خصلت نشانی پیدایست حال اگر تو خرد داری بده تشخیص ورنه بی خردی شعر از: محمد رضا نکویی
-
شادی 2
شنبه 17 اسفندماه سال 1387 13:31
اگر خواهی همیشه شاد باشی دچار درد و غم هرگز نباشی بکن آنچه که گویم تا توانی که هرگز تو بدنیا در نمانی همه با هم رفیق و دوست باشید جدا هرگز ز یکدیگر نباشید به هر کاری در آن استاد باشید ز هرگونه خطا ها دور باشید کنید آنچه رضای خلق باشد زیان مرد و زن هرگز نباشد به هر کاری نباید سود بردن چنانچه بعد از آن اندوه خوردن بهشت...
-
شناخت خالق
شنبه 17 اسفندماه سال 1387 13:24
خالق خود تا کنون نشناختی زین سبب هم در جهالت مانده ای رهنمودت کرده او در این جهان هدی تو بوده است در هر زمان نیک بد را ما همه دانسته ایم همچو زنجیری به هم پیوسته ایم گر تنش باشد در ان ما مرده ایم چوب نادانی خود را خورده ایم محمد رضا نکویی
-
عید نوروز
سهشنبه 13 اسفندماه سال 1387 11:11
عید نوروز است و سال ما دوباره نو شود باده در دست است و همان پیمانه ی ما پر شود من امیدم این بود این سال و در هر سال نو قلب ها خالی ز کینه از محبت پر شود محمدرضا نکویی
-
دوستی
سهشنبه 13 اسفندماه سال 1387 00:41
دوست دارم من به عالم مرد و زن چون که بوده جملگی مانند هم هر یکی خادم به دیگر بوده ایم مشکلات خود ز هم وا کرده ایم پس چرا دشمن به یکدیگر شدیم هر یکی آن دیگری را می کشیم ننگ باشد این چنین اعمال زشت با چنین اعمال بد هرگز نیابی تو بهشت محمد رضا نکویی
-
ستایش پروردگار
سهشنبه 13 اسفندماه سال 1387 00:16
بسی رنج بردم در این روزگار که تا این نوشتار ماند ز من یادگار به هر واژه چون در در ایران زمین شوم شاد و هرگز نباشم غمگین دمادم کنم شکر پروردگار که کرده جهانی چنین سرفراز خداوند بخشنده ی کار ساز که کرده زبانم به گفتار باز همه مرد و زن دل به او بسته ایم همه عاشق واحد خالقیم خدایا همه هست از آن تو اگر زنده ایم بوده از لطف...
-
کار بد. بد است
سهشنبه 13 اسفندماه سال 1387 00:10
ما چرا آلوده گشته در جهانی پر فساد چون که کج بوده از اول این نهاد تا به کی ناظر به قتل مردمیم ما که خود بدتر ز مار و کژدمیم می زنیم می خوریم و می کشیم درجا همه بعد از آن هم می زنیم در روز عاشورا قمه زندگی را در دو عالم باختیم از برای خود جهنم ساختیم روز شب دم از خدا ما میزنیم غافل از اینکه همه هستی مخلوق خدا را می...
-
حقگویی
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1387 23:59
رسیده ندایی ز پروردگار که ناحق مگو تا شوی رستگار بدان گر که اعمال تو بد شود سزایت به عقبی جهنم شود خور و خواب تنها ز حیوان بود شفقت و احسان ز انسان بود ندا و صدا هست از همه جدا که آن از حق و این بود از شما میامیز با هم تو این هر دو را که آمیزش این دو با هم خطا محمد رضا نکویی
-
نصیحت
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1387 23:43
بیا بشنو ز من افعال رحمت گشوده کن به خود ابواب جنت بکن انچه که گویم تا توانی که بینا بوده باشی در جوانی همه ناراحتی باشد ز مردم به هم آنها زنند نیشی چو کژدم اگر نیشی زند عقرب به فردی ولی نادان کند ریشه ز خلقی میان این دو باشد فرق بسیار که این بد فطرت و ان یک بزهکار ببین مردم همه در فقر و بندند همه در ها بر روی خود...
-
شرافت زن
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1387 23:30
زن نگو مرد آفرین روزگار چون همه مردم به عالم مانده از او یادگار او بود خالق به امر آن خدای لایزال هر که بد گوید به او گویم زبانش بوده لال آنکه گوید زن به عالم فاسد است او نفهمیده خودش یک غافل است مرد زن در عالم هستی یکی گر نباشد این نباشد آن یکی گر که باشی لایق حق.حق بگو گر نگفتی مذنبی بی گفت و گو بعضی از مردان و برخی...
-
سپاهان
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1387 23:05
سپاهان چو دریست اندر جهان که بر هیچ کس این نباشد نهان بود در میانش یکی زنده رود که بر خاک پاکش فرستم درود محیطش پر از مردم رنجبر هم از عالم تاجر پیشه ور به گیتی نباشد چنین آب و خاک من از دشمنانش بوم بیمناک زمینش همه سبز و پر از درخت که خلقش همه بوده اند نیکبخت بلا ها از این سرزمین دورباد دو چشم بدانداندیش او کور باد...
-
فهم و نافهمی
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1387 22:55
آنان که به حق پرستی آگاه شدند رفتند از این جهان و بس شاد شدند افسوس که بسیار نفهمیده و گمراه شدند کاری که نباید بکنند کرده گرفتار شدند ای که خود بینی و چشم و نظرت تنگ شده از چنین کار همه کار جهان لنگ شده محمدرضا نکویی
-
بزرگی به خدا می برازد و بس
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1387 22:50
آن قدر باشد مقام حق رفیع که ندارد هیچ کس از او خبر آنکه خواهد بر وجودش پی برد تا نبیند این جهان را کی برد محمدرضا نکویی
-
بی توجهی
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1387 22:46
تو که از کشته ی خود بی خبری در وقت درو حاصلی از آن نبری این است نتیجه ی ندانم کاری بیچارگی و اسیری غم خواری هشدار فریب روباه مبلغ نخوری این قوم نداند به جز از مکاری هر گناهی که به آن دل بسته ای از چنین افراد بوده تو به آن پیوسته ای محمدرضا نکویی
-
مردم شناسی
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1387 22:39
گر تو خواهی که شناسی مردمان بین چه گفتند چه کردند هر زمان گر که گفتند و همی کردند آن مومنند و نیستند از غافلان ور که گفتند و نکردند آن چنان ملحدند و نیستند از مومنان راه ما راه ضلالت بوده است گاهی از جنگ و شقاوت بوده است تو رها کن آنچه بد آموختی ز آتش نفس بد خود سوختی محمدرضا نکویی
-
مردن برای همه است
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1387 22:29
من که مردم رفتم از بین شما رشته های الفتم بگسسته و گشتم جدا در عزای من بسی شادی کنید در محافل هم ز من یادی کنید من نیازردم به دنیا هیچ کس همچو گل بودم نبودم خس خود همی دانم که وارسته شدم چون ز این دنیا دگر خسته شدم رفتم و زین پس به حق پیوسته ام آنچه را خواهم همان را جسته ام دو کتابی دارم آن را تو بخوان پندهایی داده ام...
-
دانش جویی
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 16:32
بیا ای نوجوان وقت جوانی بیفزا دانش خود تا توانی که باشد در تمام عمر یارت چو آسان می کند پیوسته کارت محمد رضا نکویی