-
به یاد پروردگار
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 16:25
ذات ما دم از وجود حق زند گر نباشد کی وجودی دم زند عقل حق را می شناسد حق بگو گر که دیدی نیست حق هرگز نگو راه حق را دوست می دارند همه چون که در ان نیست شک و واهمه هر عمل دیدی که در ان ترس است هتفی گوید که در آن کار بد است در میان جان و تن هرگز نباشد فاصله در جهان آخرت هرگز نباشد واسطه محمد رضا نکویی
-
نادیده گرفتن عقل
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 16:08
هر زمان کز عقل خود سر تافتی از برای خود جهنم ساختی آنکه نبود کیش و آئینش ز حق از همه کمتر شود حتی زیق محمد رضا نکویی
-
جهل و نادانی
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 15:57
شما جویای احسانید و فضیلد ولیکن تابع اوهام و جهلید اگر با عقل و فکر خود بسنجید مسلم هر خطایی را بفهمید چه نیکویند آن مردان دانا که میفهمند در این عالم خطا ها محمدرضا نکویی
-
سعی و همت
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 15:48
گر چرخ به کامتان نگردد همت بکنید تا بگردد اندر کف مردمان آزاد نبود گره ای که وانگردد محمدرضا نکویی
-
عقل و فکر و زبان
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 15:44
خدایت که دادست عقل و زبان مکن باز بر حرف نا حق دهان اگر این دو با فکر توام شوند ز قید و تعصب رها ار شوند شود بنده آزاد و آ نجا رود ز هر جا که گویی فراتر رود ولی ار تو باشی مقید به مقید فرومانی گر باشی عمر و چه زید ره راست بخشندگی و نکوکاری است ز هر چه که گویی ز آن بهتر است ولی فحش و قتل و ستم ز آنچه که گویی از آن بدتر...
-
مذاهب
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 14:31
چشمه های مذهبی آبش روان گر بنوشی تو نیستی در امان هر چه پیش آمد کثیفش کرده اند تا بدانجایی که زهرش کرده اند حال اگر نوشی سفاهت کرده ای بر تمام انبیاء گویی خیانت کرده ای آنچه بینی در جهان گر جنگ هست کلهم از مذهبی ها بوده است محمد رضا نکویی
-
خدا تو را هدایت کرده و می کند
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 14:19
رهنمودت کرده خالق در جهان هادی تو بوده است در هر زمان گر که بد کردی به خود آن کرده ای گر نگردی این بدان وارسته ای محمدرضا نکویی
-
راه رستگاری
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 13:37
می ستایم من خدایی را که گفته این چنین دوست دارم مومنین و محسنین پس چه می خواهید ای نابخردان آخرین راهت همین است این بدان دلو خود در چاه کردی هیچ نیست پس تلاش و این تقلا بهر چیست بهتر از این دو نباشد توشه ای رستگاری گر بچینی خوشه ای محمد رضا نکویی
-
به دنیا آمدن و رفتن
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 13:21
روزگاری جان به من داده همان جان آفرین حال رفتم جان خود دادم به آن جان آفرین جسم من را چون برون آورده است او از زمین این ودیعه دادم و رفتم دوباره در زمین محمدرضا نکویی
-
شناخت خالق
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 13:04
خالق خود تا کنون نشناختی زین سبب هم در جهالت مانده ای رهنمودت کرده او در این جهان هدی تو بوده است در هر زمان نیک بد را ما همه دانسته ایم همچو زنجیری به هم پیوسته ایم گر تنش باشد در ان ما مرده ایم چوب نادانی خود را خورده ایم محمدرضا نکویی
-
آگاهی
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 12:57
نه بر مرده نه بر زنده باید گریست که حاجت ز مرده بخواهد ندادند که نیست خدا را نظر بر چنان بنده است که در کار خود عالم و قادر است ولی هر که را ظالم و جاهل است بداند ز کشت اش همین حاصل است محمدرضا نکویی
-
عشق و عاشقی
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 12:47
خدایت ز عشق این جهان آفرید همان عشق داده به خلق زمین نگر عشق مادر به فرزند بین که جانش فدایش کند این چنین اگر عشق باشد چنین زنده است وگرنه که اسم است و خود مرده است چنانچه همه عاشق هم شویم به دنیا ز هر رنج فارغ شویم شرافت به تقوی و احسان و حلم ترقی به وحدت و فضل است علم محمدرضا نکویی
-
جنگ بد است
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 12:37
دردیست فتاده بر پیکر ما آتش زده بر لانه و کاشانه ی ما ما چرا هیزم به جنگ افزون کنیم بلکه باید آتش ان را همه خاموش کنیم این نه انسان است کین سان می کند کار شیطان است که او هم این کند محمد رضا نکویی
-
پند گرفتن از زمانه و جنگ
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 12:23
بین چه غوغایی است در روی زمین گر که انسانی به چشم خود ببین تا به کی در خواب باشی ای بشر گوش و چشمت باز کن اوضاع نگر راه حق را همه گم کرده ایم زین سبب هم در جهالت مانده ایم محمد رضا نکویی
-
خودخواهی
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 12:10
صد هزار نوجوان در خون یکدیگر بغلطند از برای اینکه می خواهد یکی کشور بگیرد چرخ بازیگر اگر بازیگری از سر بگیرد آتشی روشن شود دامان قیصر هم بگیرد محمد رضا نکویی
-
توانایی
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 12:02
اندر کف مردمان آزاد نبود گره ای که وانگردد هرگز قد راست قامتان تاریخ در زیر فشار خم نگردد محمد رضا نکویی یا ایها الناس انا خلقنا کم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقکم سوره حجرات / آیه 13
-
مخلوق از خالق جدا نیست
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 11:54
نیست مخلوق از خدا هرگز جدا از ازل دادست او این را ندا در سرشت تو وجود من بود گر نباشم من وجودت کی بود تو به من هرگز نداری دسترس من جدا هرگز نیم از هیچ کس رهنمودت کرده ام در زندگی در حیات خود کن از من بندگی گر که خواهی بوده باشی در جهان از زبان و دست مردم در امان آنچه دادست او به تو.تو هم بده تا که باشی دور از هر نوع...
-
طلب حاجت
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 11:16
مومن آن است که حاجت نبرد جز به خدا گر کند رو به کسی نیست دگر بنده خدا آنچه خواهی تو برو سوی خدا تا نگردی از خدای خود جدا او همیشه با تو است این را بدان تا تو را یاری دهد هر جا که باشی نا توان حاجت از مرده طلب کردن خطاست این خودش شرک است و نوعی از بلا محمدرضا نکویی الله الذی خلق السموات و الارض فی سته ایام ثم استوی علی...
-
توجه به بینش و حقیقت
جمعه 25 بهمنماه سال 1387 17:55
تو دانی آنچه دانی از چه دانی بود از دیدن و از گفتن و از آنچه خوانی هر آنچه دیده ای حق است ای دوست که این جان و دو دیگر باشدش ژوست در این دو بایدت اندیشه کردن زنیکی و بدی ها یاد کردن اگر خوب است تو آن را عمل کن چناچه بد بود از آن حذر کن که نیکی و بدی از این دو خیزد خرد باید که در غربال بیزد محمدرضا نکویی
-
صفات خدا پرستی
جمعه 25 بهمنماه سال 1387 17:19
چو می خواهی خدای خود پرستی نگاهی کن به این دنیای هستی در اینجا چار اصل خدائیست که هر کس این کند از او جدا نیست یکی آنکه بود همراه مردم دوم آنکه نباشد همچو کژدم سوم اینکه کند احسان به نیکان چهارم طاهر و پاک همچو خوبان محمدرضا نکویی ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم سوره رعد / آیه 11
-
شادی
شنبه 19 بهمنماه سال 1387 16:53
دل مردم همیشه شاد گردان ز رنج و غم همه آزاد گردان خدایت داده بر تو نانی و آبی که هرگز تو به دنیا در نمانی شفاعت جز خدا از کس نخواهی شفیعی غیر از ان هرگز نیایی اگر خواهی در عالم در نمانی بکن شکر خدا از آنچه داری نخور هرگز غم آنچه نداری که سیری نیست در دنیای فانی چو می داری خرد با دانش و هوش مکن اندیشه را هرگز فراموش...
-
قصد من از پارک رفتن
شنبه 19 بهمنماه سال 1387 16:24
قصد من از رفتن آنجا ۳ چیز تو مپندار این کنم بی هیچ چیز اول آنکه راه رفتن تا به پارک دومش خوردن هوای صاف و پاک سومش دیدن یاران رئوف دور گشتن از قضایای مخوف گر که آرامش همی خواهی بیا تو بکن این کار هر روز همچو ما چون که پیری بس مشین در خانه ات گر بشینی پیش افتد مردنت محمدرضا نکویی
-
میهن دوستی
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1387 19:02
ز میهن جدا نیست هرگز تنم جز این گر بوم تو بزن گردنم خدایم به من داد این آب و خاک که تا پاسدارم چنین در پاک چو بوده ز ما خاک ایران زمین به پاکیزه خاکش گذاریم سر بر زمین که ایران همیشه بود میهنم نگهداریش هست بر گردنم خدایا همه هست از آن تو اگر زنده ایم بوده از لطف تو محمدرضا نکویی
-
جهل گرفتاری
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1387 18:57
کج رویها از خصالت بوده است رفتن بیراهه راهت بوده است چون همیشه راه بد پیموده ای زین سبب هر دم به آن دلبسته ای این بدان راهت ز شیطان بوده است بر همین اصل از خدا بگسسته ای با چنین کاری مجو راه صفا چون که گشتی عاقبت از حق جدا بد اگر کردی تو بد بینی همی خون خود را می خوری در هر دمی ای ستمگر تا کی مردم ز دستت بی قرار هر که...
-
غدیریه
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1387 18:46
گفت زپیغمبر علی اولی بود نرد امت همچو من مولی بود گفته های او بسی محکم بود رمزی از یک وحدت مطلق بود در چنین گفتی نباید شک شود این بود اصل نباید رد شود می نشاید این چنین موجب شود فرقه ها بر دین حق افزون شود لا تفرق گفته قرآن بود هر که غیر از آن کند شیطان بود من نمی بینم اثر از اتفاق آنچه می بینم نفاق است و نفاق دین هر...
-
حاجت از خدا بخواهید
سهشنبه 8 بهمنماه سال 1387 00:04
حاجت از مرده طلب کردن خطاست این خودش شرک است و نوعی از بلاست آنچه خواهی تو برو سوی خودآ تا نگردی از خدای خود جدا گر که کردی بد خودت دانسته ای در عقاب خویشتن شایسته ای سعی بنما در جهان پر ز شور با صفات نیک رفتن سوی گور ورنه آنجا هیچ کس یار تو نیست خوب خوب است و بدی ها هم بد است آنکه را خاکش کنند او مرده است هیچ کاری هم...
-
زبان در وصف خدا قاصر است
دوشنبه 7 بهمنماه سال 1387 23:22
به نام خدای جهان آفرین که از هر چه گویم بود برترین ندانم چه گویم زبان الکن است به جز آنکه هر دم بگویم هزار آفرین خدایی که دادست عقل و زبان بناحق مکن باز هرگز دهان بداده به انسان دو پا و دودست که تا ره رود او به هر جا که هست شب و روز در کار و در کوشش است که تا روزی خود بگیرد به دست کسی را که بد باشد اندیشه اش به دست...
-
رسیدن به آرزوها
دوشنبه 7 بهمنماه سال 1387 22:43
آرزوهای بلند آسان نمی آید به شست همت قدرت همی خواهد که گیرد آن به دست این توان در هر که باشد عیب نیست آشکار است این و دیگر غیب نیست محمدرضا نکویی یا ایها الدین آمنوا ان کثیرا من الا حبار و الرهبان لیا کلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله والذین یکنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشر هم بعذاب...
-
خواندنی ها
یکشنبه 6 بهمنماه سال 1387 16:18
بخوان منظومه من تا توانی که هرگز در زمانه در نمانی اگر باشی به کار خویش دانا به عمرت بوده و هستی توانا ز غفلت دور شو تا می توانی خرد را پیشه کن در نوجوانی همه گویند تا خر در جهان است دگر مفلس در آنجا در نماند تعصب گر شود همراه مردی به دنیا بدتر از آن نیست فردی هر آن کس با تعصب اخت گردد تعقل از همان کس دور گردد شد آفت...
-
خدا همه جا با تو است
یکشنبه 6 بهمنماه سال 1387 15:55
به نام خداوند کون مکان که یار همه بده در هر زمان به هر جا بود وجودش عیان که قاصر بود وصف او را زبان مشین تو به امید پیشینیان که بودند آنها جنین و چنان زمانی که بودند آنها گذشت دگرگونی آمد در این پهن دشت نگاهی بکن چشم خود باز کن به هر روز فکر نو باز کن اگر طالب راحتی ای بشر ز افکار بی پایه کن تو حذر زمینی که باشد ز بهر...