عشق و عاشقی

خدایت ز عشق این جهان آفرید

همان عشق داده به خلق زمین

نگر عشق مادر به فرزند بین

که جانش فدایش کند این چنین

اگر عشق باشد چنین زنده است

وگرنه که اسم است و خود مرده است

چنانچه همه عاشق هم شویم

به دنیا ز هر رنج فارغ شویم

شرافت به تقوی و احسان و حلم

ترقی به وحدت و فضل است علم

 محمدرضا نکویی


 

جنگ بد است

دردیست فتاده بر پیکر ما

آتش زده بر لانه و کاشانه ی ما

ما چرا هیزم به جنگ افزون کنیم

بلکه باید آتش ان را همه خاموش کنیم

این نه انسان است کین سان می کند

کار شیطان است که او هم این کند

محمد رضا نکویی

پند گرفتن از زمانه و جنگ

بین چه غوغایی است در روی زمین 

گر که انسانی به چشم خود ببین 

تا به کی در خواب باشی ای بشر 

گوش و چشمت باز کن اوضاع نگر 

راه حق را همه گم کرده ایم 

زین سبب هم در جهالت مانده ایم

محمد رضا نکویی