شناخت خالق

خالق خود تا کنون نشناختی

زین سبب هم در جهالت مانده ای

رهنمودت کرده او در این جهان

هدی تو بوده است در هر زمان

نیک بد را ما همه دانسته ایم

همچو زنجیری به هم پیوسته ایم

گر تنش باشد در ان ما مرده ایم

چوب نادانی خود را خورده ایم

 

 

محمدرضا نکویی

آگاهی

نه بر مرده نه بر زنده باید گریست

که حاجت ز مرده بخواهد ندادند که نیست

خدا را نظر بر چنان بنده است

که در کار خود عالم و قادر است

ولی هر که را ظالم و جاهل است

بداند ز کشت اش همین حاصل است

 

 

محمدرضا نکویی

عشق و عاشقی

خدایت ز عشق این جهان آفرید

همان عشق داده به خلق زمین

نگر عشق مادر به فرزند بین

که جانش فدایش کند این چنین

اگر عشق باشد چنین زنده است

وگرنه که اسم است و خود مرده است

چنانچه همه عاشق هم شویم

به دنیا ز هر رنج فارغ شویم

شرافت به تقوی و احسان و حلم

ترقی به وحدت و فضل است علم

 محمدرضا نکویی