دوست دارم من به عالم مرد و زن
چون که بوده جملگی مانند هم
هر یکی خادم به دیگر بوده ایم
مشکلات خود ز هم وا کرده ایم
پس چرا دشمن به یکدیگر شدیم
هر یکی آن دیگری را می کشیم
ننگ باشد این چنین اعمال زشت
با چنین اعمال بد هرگز نیابی تو بهشت
محمد رضا نکویی
بسی رنج بردم در این روزگار
که تا این نوشتار ماند ز من یادگار
به هر واژه چون در در ایران زمین
شوم شاد و هرگز نباشم غمگین
دمادم کنم شکر پروردگار
که کرده جهانی چنین سرفراز
خداوند بخشنده ی کار ساز
که کرده زبانم به گفتار باز
همه مرد و زن دل به او بسته ایم
همه عاشق واحد خالقیم
خدایا همه هست از آن تو
اگر زنده ایم بوده از لطف تو
محمدرضا نکویی
ما چرا آلوده گشته در جهانی پر فساد
چون که کج بوده از اول این نهاد
تا به کی ناظر به قتل مردمیم
ما که خود بدتر ز مار و کژدمیم
می زنیم می خوریم و می کشیم درجا همه
بعد از آن هم می زنیم در روز عاشورا قمه
زندگی را در دو عالم باختیم
از برای خود جهنم ساختیم
روز شب دم از خدا ما میزنیم
غافل از اینکه همه هستی مخلوق خدا را می بریم
محمد رضا نکویی